پيام پاپ: تعصّب،خشونت و شکنجه (2)


 

نویسنده:نرگس یزدی و معصومه امیرلو




 

13-به پاپ،رشوه دهيد تا شکنجه نشويد
 

...اين مجازات درباره ي زنان نيز چون مردان اجرا مي شد.ممکن بود به زندان و يا اعمال شاقه محکوم شوند و ممکن بود که به پرداخت غرامتي سنگين و يا مصادره ي اموالشان محکوم شوند.در چند مورد،که تني چند از مردگان به بدعتگذاري متهم شدند،متهمان را پس از مرگ محاکمه کردند و به ضبط اموالشان محکوم ساختند،و به اين طريق وارثان آنها از ارث محروم ماندند.به کساني که از بدعتگذاري مردمان فوت شده خبر مي دادند،سي تا پنجاه درصد آنچه را که به دست دستگاه تفتيش افکار مي افتاد مي دادند.خانواده اي که از اين داوري و قضاوت مرجوع به گذشته مي ترسيدند،به مفتشان به عنوان بيمه،وجه المصالحه و رشوه ي مذهبي مي پرداختند.ثروت بلاي جان صاحبش و وسوسه گر براي خبرچينان،مفتشان و حکومت بود.چون پول به کيسه ي اعضاي دستگاه تفتيش افکار جاري شد،ديگر براي حفظ دين،به اندازه به دست آوردن طلا،حرارت به خرج نمي دادند،و فساد،از راه دينداري،در همه جا پيچيد.
زنده سوزانيدن،کيفر کساني بود که مجرم شناخته شده،و قبل از اعلام رأي نهايي دادگاه به گناهان خود اعتراف نورزيده بودند؛يا آنها که به موقع به تقصير خويش اعتراف ورزيده و پس از آن که مورد بخشايش قرار گرفته بودند،مجدّداً روي آورده بودند.دستگاه تفتيش افکار ادعا مي کرد که خود کسي را به قتل نرسانده،بلکه محکومان را تحويل مقامات دولتي داده است.اما،به هر حال دستگاه مي دانست که قوانين جنايي مملکت،کيفر بدعتگذاري هاي بزرگ را،در صورتي که مجرم به گناه اعتراف نورزيده و توبه نکرده باشد،سوختن قرار داده اند.حضور رسمي مأموران کليسا در مراسم سوزاندن،مسئوليت و دخالت کليسا را در اين کار به روشني نشان مي دهد.جريان محاکمه و کيفر دهي در آغاز ساده بود،آنها را که به مرگ محکوم گشته بودند به ميدان بزرگ شهر مي بردند و به رديف بر بالاي تلي از هيزم مي بستند.
مقامات ترتيبي مي دادند که مراسم سوزاندن به صورتي برگزار شود که جمعيت ناله و فريادهاي محکومين در حال مرگ را بشنود.
اعضاي دستگاه تفتيش افکار برسکويي در روبه روي محکومان با جلال و جبرت مي نشستند؛براي آخرين بار به محکومان فرصت اقرار و اعتراف داده مي شد،سپس حکم دادگاه اعلام مي گشت.
شاه و رهبران کليسا در رديف جلو شاهد سوزاندن مخالفان بودند.

14-آدم سوزي مسيحي؛هولوکاست به فرمان پاپ ها
 

چون اين سوزاندن ها مکرر گشت و مقدار زيادي از ابهت و نيرويي را که از لحاظ روانشناسي داشت از دست داد،جريان محاکمه و کيفر دهي مفصل تر و پرابهت تر شد و به صورت يک صحنه ي مجلل و عظيم نمايشي درآمد.هر وقت امکان پذير بود،اجراي آن را همزمان با تاجگذاري،ازدواج،و يا آمدن يک شاه،ملکه و يا شاهزاده ي اسپانيايي قرار مي دادند.اعضاي دولت و شهرداري،افراد دستگاه تفتيش افکار،کشيشان و راهبان محلي دعوت مي شدند-و در نتيجه ملزم بودند-تا در اين تشريفات شرکت جويند.در شب کيفردهي،اين بزرگان به هم ملحق مي شدند و با تشريفات شرکت جويند.درشب کيفردهي،اين بزرگان به هم ملحق مي شدند و با تشريفات پرابهتي در خيابان اصلي شهر راه مي افتادند تا صليب سبزرنگ دستگاه تفتيش افکار را بر فراز محراب کليساي جامع يا کليساي عمده ي شهر نصب کنند.براي آخرين بار،کوشش مي شد که از محکومان اقرار بگيرند؛بسياري در اين هنگام تسليم مي شدند و محکوميت آنها به زندان ابد،يا زندان براي مدت معيني،تخفيف پيدا مي کرد.صبح فردا زندانيان را،از ميان انبوه متراکم جمعيت به ميدان شهر مي بردند.گاهي تمثال محکومان غايب و صندوق استخوان اشخاصي را که پس از مرگ به بي ديني محکوم گشته بودند،در صف زندانيان،به ميدان مي آوردند.در ميدان،برفراز سکوهاي جايگاه،اعضاي دستگاه تفتيش افکار،کشيشان و راهبان،مقامات و مأموران دولتي و کشوري مي نشستند؛گاهگاهي،شاه نيز در اين مراسم حضور مي يافت.از تمام حضار سوگند و پيمان وفاداري به پاپ و دستگاه مقدس تفتيش افکار مي گرفتند آنان را ملزم مي ساختند که هر متّهم يا فرد مشکوکي را به هر صورت و در هر جا که باشد تعقيب کنند و خبر دهند.اگر تصور کنيم که محکومان از خود دليرانه دفاع مي کرده اند،به خطا رفته ايم ؛زندانيان در اين مرحله روحاً وجسماً،آن چنان فرسوده بوده اند که توانايي دفاع از خويشتن را نداشته اند.گاه در اين زمان اگر کسي به خطا وجرم خود اقرار و طلب عفو مي کرد،از مرگ نجات مي يافت.در اين صورت،دستگاه تفتيش افکار به شکنجه،ضبط اموال،و حبس ابد بسنده مي کرد.اگر پس از اعلام حکم تن به اقرار مي داد،وي را گاه ترحماً،پيش از سوزاندن،خفه مي کردند.قرباني کردن انسان از نو رواج يافته بود و هولوکاست و قتل عام از راه سوزندان مردم،توجيه مسيحي مي شد.
شايد...نخستين مراسم سوزاندن در آتش دستگاه تفتيش افکار اسپانيا در روز ششم فوريه ي1481م،با سوزانيدن شش زن و مرد بر پا شد.تا چهار نوامبر همان سال،298تن طعمه ي آتش گشتند و 79 تن به حبس ابد محکوم شدند.
در سال 1483 م،به معرفي «فرديناند»و«ايزابل»،پاپ«سيکستوس چهارم»فراياري از فرقه ي«دومينيکيان»را،به نام«توماس دتورکماذا»به رياست دستگاه تفتيش افکار سراسر اسپانيا برگماشت.وي کشيش متعصبي بود که با حرارت کار مي کرد و بسياري از عفوشدگان و تبرئه شدگان دادگاه هاي پيشين را دوباره به محاکمه مي خواند.
...در 1488م،تنها در«والانس»983نفر به بدعتگذاري محکوم و صدها تن طعمه ي آتش شدند.»(142)
«پاپ«گريگوار نهم»(1227.م)مقرر داشت تا عده اي باز پرس تحت رهبري راهبان فرقه دومينيکن،محکمه اي تشکيل داده در صورتي که متهمان توبه نکرده و دست از عقايد خود بر نمي داشتند به مرگ محکوم گرديده،و زنده در آتش سوزانده مي شدند.
«گريگوريس نهم»اختيارات دستگاه تفتيش عقايد پاپي را افزايش داد.
دســــتگاه تفتيش عقايد پاپي،با حمايت پاپ گرگوريس نهم،به يک تشکيلات کليسايي بين المللي تبديل شد.
همچنين اموال آنان ضبط گرديده و وارثانشان از ارث و حق تصدي مشاغل عالي محروم مي گرديدند.»(143)

15-فرمان غارت اموال
 

«غارت اموال نه تنها براي خانواده ي شخص محکوم بلکه براي تمام کساني که او با آنها رابطه ي کاري داشت و براي ناحيه اي که او در آن زندگي مي کرد به يک مسئله ي جدي تبديل مي شد.«سر الکساندر کارديو»در کتابش «تاريخ مختصر تفتيش عقايد»پيچيدگي اين موضوع را شرح مي دهد:
تمام وام هايي که محکومان مي گرفتند و تمام گرويي ها و حق تصرف هايي که براي تضمين وام مي دادند بي اعتبار بود.در نتيجه،در معاملات مربوط به کسب و کار چنان فضاي عدم اطميناني به وجود آمدکه در «فلورانس»الزام فروشنده ي يک ملک به تضمين امنيت در برابر احتمال احکام مصادره ي آتي از سوي دستگاه تفتيش عقايد به صورت يک عرف درآمد.
خانواده متّهمان نيز محکوم به مرگ مي شدند،مأموران تفتيش عقايد پاپ نسبت به همسر و فرزندان محکومان،کوچک ترين رحم و شفقتي را نشان نمي دادند.
هيچ کس نمي توانست نسبت به درستي و وفاداري فروشنده ي يک ملک به پاپ و کليسا مطمئن باشد يا پيش بيني کند که چه وقت ممکن است او گرفتار اتهام شود،حتي در مورد ميثاق هاي شخصي غالباً تضمين هاي مشابهي خواسته مي شد. اين اختلال در کارها چنان جدي شد که پاپ«مارتينوس چهارم»در سال 1283م،دستور داد که ملکي که در دست خريدار واقعي است نبايد در صورت محکوم شدن فروشنده از سوي دادگاه تفتيش عقايد مصادره شود.»(144)

16-سگ هاي شکاري پاپ در تعقيب آدميزاد
 

«به تدريج تعداد بازپرسان زياد گرديده و تعقيب و گريز براي از بين بردن مخالفان به شدت ادامه يافت تا آنجا که مردم عوام به شوخي بازپرسان«دومينيکن»را«دومي.ني.کن»-يعني سگان شکاري خدا-مي خواندند.
...توقيف اموال محکومين به عنوان جريمه اي اضافي رواج داشت و غالباً بخشي از اموال او به حاکم محل و بخش ديگر به کليسا تعلق مي گرفت.
جسد افرادي که تا آخرين لحظه مقاومت مي ورزيدند و با وجود شکنجه هاي فراوان دست از عقيده خود نمي کشيدند،در ميدان عمومي شهر بر روي تلي از هيزم به آتش کشيده مي شد.
همچنين اجازه داده شده بود مقصرين را زنده در آتش بسوزانند.بدين ترتيب سازمان تفتيش عقايد با همدستي سلطنت و کليسا گسترش يافت.
کارگزاران انگيزاسيون هزاران انسان را به تل هاي هيزم سوزان،شمشيرهاي آخته،رديف هاي دار و سياه چال هاي مرگبار سپردند.

17-عصر تاريکي اروپا،عصر پاپ ها
 

جنايت هولناکي که دستگاه تفتيش عقايد کليسا به بار آورد لکه سياهي بر تاريخ مغرب زمين است.گفته شده است در سال1480م،محکمه ي تفتيش عقايد اسپانيا طي يک روز(ششم نوامبر)298 نفر را طعمه ي حريق کرده،و 79 نفر را به حبس ابد محکوم ساخت.در سال 1331م،به دستور پاپ چندين شهر ويران گرديد.دادگاه هاي تفتيش عقايد از سال 1480تا1488 م،طي فقط 8 سال،بيش از 8800 نفر را سوزاندند و 96496تن را به مجازات هاي مختلف محکوم کردند.
در بعضي موارد بازپرسان حتي مردگان را محاکمه کردند،و نعش آنان را از گور بيرون کشيده،در زنبيل هايي گذارده،و در شهر گرداندند و سپس آنها را سوزاندند.خشونت به حدي بالا گرفت که کليسا اعتراف کرد:مأموران تفتيش عقايد پيش از آنکه دلسوز دين و مذهب باشند شيفته ي طلا و پول هستند،و اعلام نمود هيچ مأمور تفتيش عقايدي نبايد بدون حضور و موافقت نماينده ي اسقف محلي دست به کار تفتيش زند.
اگر چه انگيزاسيون چهره ي مسيحيت را کريه و غير قابل تحمل معرفي نمود،اما در مدتي اندک،نتايج بزرگي را براي اربابان کليسا به ارمغان آورد و باعث گرديد تا آيين کاتوليک مجدداً در ايتالياي جنوبي مستقر گرديده و تجزيه ي مسيحيت مغرب زمين تا سه قرن به تأخير افتد.همچنين رهبري فرهنگي اروپا را از دست فرانسه خارج و در اختيار ايتاليا قرار داد.»(145)
«...«لي»يکي از مورخين محاکم تفتيش عقايد مي گويد:
بدترين نتيجه اي که از شيوه ي برخورد محاکم تفتيش عقايد با متهمان در اروپا به جاي ماند،اين است که قسمت اعظمي از اروپاييان به روش هاي آنها تأسي کردند و اين نوع شيوه هاي مجازات،تا اواخر قرن هجدهم،در مورد متهمان و گناهکاران رايج بود.»(146)
«طي هفت قرن،يعني از سال 1183تا 1834ميلادي که تاريخ آغاز و پايان رسمي محاکم تفتيش عقايد در اسپانيا است.دهها هزار نفر صرفاً به جرم مسلماني و به اتهام ارتداد و تخطّي از دين رسمي،در آتش سوزانده شدند يا پس از شکنجه ي هولناک به قتل رسيدند و اموالشان مصادره شد.در اين دوره تعصب هاي خشک و کور مذهبي،به شدت اعمال مي شد.افراد ملزم مي شدند که مسيحي و کاتوليک و تابع پاپ باقي بمانند.دوران قرون وسطي،با تفتيش عقايد،قتل و شکنجه شناخته مي شود و هر کس به داشتن عقيده ي خلاف مظنون بود،به قتل مي رسيد.»(147)
اجراي حکم دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا مراسمي عمومي،گسترده و پرزرق و برق بود که معمولاً در روز جشن هاي بزرگ برگزاز مي شد و نيازمند تدارکات عظيم بود.

18-مبارزه پاپ با اسلام،از راه آدم سوزي و شکنجه
 

«صليبي هاي اسپانيايي،مسلمانان اندلس را به سختي قتل عام کردند.يکي از اين واپس ماندگان سرداري دلير بود به نام«الزمار».اسپانيايي ها او را دختر خردسالش را اسير کردند و به غرناطه فرستادند.درآنجا او را به زير شکنجه کشيدند و زنده زنده همه ي گوشتش را از استخوان هايش جدا کردند.سپس پيکرش را پاره پاره کردند.»(148)
««آلبرماله»درباره تفتيش عقايد در کشور فرانسه مي نويسد:
مدت هجده سال جنوب فرانسه به آتش و خون کشيده شد،ولي کليسا پيروز نمي شد.مأموران هر چه مي خواستند،مي کردند و به همه کس به مجرد سوءظن يا گزارش هاي بي امضا،توقيف مي کردند.محاکمات،که در بدو امر علني بود،مخفي شد.متهم با متهم کننده مواجه نمي گرديد و حتي نام او را نمي دانست و وکيل مدافع هم نداشت و اگر انکار مي کرد،به شکنجه از او اعتراف مي گرفتند.هر گاه متهم به ميل يا به زور،اعتراف و توبه مي کرد،به شکنجه و عقوبتي محکوم مي شد،اما اگر زير بار نمي رفت حکمش آن بود که زنده طمعه آتش شود و اين عقوبت را به دست«حکّام عرف»-يعني مأموران شاه و سرکردگان-مي چشيد.در عهد«سين لويي»،يکي از کساني که در شامپاني مأمور تفتيش عقايد بود،يک بار امر داد 183نفر را زنده سوزانيدند .(1239.م)
ديوان تفتيش عقايد مدت هاي متمادي در جنوب فرانسه برقرار بود و در ايتاليا نيز مدت ها دوام داشت،اما در آلمان هر چند يک بار ايجاد مي شد و باز متوقف مي گرديد.»(149)

19-پاپ،مرده ها را مجازات مي کند
 

«دستگاه تفتيش عقايد به ويژه در رسيدگي و مجازات جنازه ها،صرف نظر از اين که چه مدت زماني از مرگ بدعتگذاران محکوم شده،سپري شده بود،جدي و بسيار موفق بود.اين درجه ي عالي انجام وظيفه از آنجا ممکن بود که دستگاه تفتيش عقايد سوابق را به دقت نگهداري مي کرد و از نام و روابط خانوادگي افراد فهرست بر مي داشت،به ويژه هنگامي که پاي مبالغ کلاني پول يا املاک با ارزش در ميان بود.هرگاه اطلاعاتي به دست مي آمد،مأموران تفتيش عقايد پرونده اي عليه متهم و همکاران احتمالي او سر هم بندي مي کردند.
نمونه هاي بسياري از مجازات مردگاني که خانواده هايشان املاک و دارايي هايي به ارث برده بودند،وجود دارد.براي مثال «آرنوپونجيلوپوس»در سال1260م،در گذشت و جسدش را در سال 1301م از زير خاک بيرون آوردند و سوزاندند.به همين ترتيب،«ارنسينددوفوا»و پدرش«آرنو دوکستلبون»را سي سال پس از مرگشان محاکمه و به عنوان بدعتگذار محکوم کردند.و در سال 1330 م،«برنارد آرنوآمبرين»را که 57سال پيش مرده بود،يکي از خويشاوندان دورش به بدعتگذاري متهم کرد.استخوان هاي «آمبرين»را در خيابان هاي«تولوز»گرداندند و به نمايش گذاشتند و سپس در مراسم اجراي احکام در ملأعام سوزاندند.»(150)
«در بعضي نقاط،متّهمان را به طريقي مي سوزاندند که حداکثر عذاب را بکشند.مثلاً در هلند که دستگاه تفتيش عقايد در آنجا به «شوراي مرگ»شهرت داشت،سوزاندن به راستي«ساديستي»شده بود.تاريخ دان«النور هيبرت»اين شکل از شکنجه را اينگونه شرح مي دهد:
يکي از روش هاي فوق العاده سنگدلانه سوزاندن نوک زبان با آهن گداخته بود.سپس زبان متورم را بين دو صفحه ي فلزي که محکم به هم پيچ مي شد فشار مي دادند.سپس فرد معذب را در همين حال به سکوي اعدام مي بردند تا زنده سوزانده شود.بسيار متحمل بود که قرباني بر اثر در بسيار شديد نتواند از ناله و فرياد خودداري کند که،از آنجا که زبان متورمش بين دو صفحه ي فلزي گير کرده بود،صدايي شبيه زباني بيگانه از گلويش خارج مي شد.قصد از اين کار اين بود که بر سرگرمي و تفريح تماشاگران افزوده شود.»(151)
دو شکل از اعدام که شوراي مرگ در هلند غالباً به کار مي برد.
«روز12مي 1314م،نخستين مراسم در آتش انداختن را در آراگون برپا داشتند.شش تن را زنده و چندين جسد نبش قبر شده،سوزانيده شدند. ...آيين در آتش انداختن بر دو نوع بود:يکي در ملأعام و توأم با تشريفات و تظاهرات و ديگري خصوصي و غير علني که در کليسا در برابر کساني که حق حضور داشتند و مأمورين دادگاه عرف را در آن راه نبود برگزار مي گرديد. ...برابر بيانيه هاي کليسايي،منظور از اجراي علني مراسم سوزاندن محکومين،عبارت بود از تأکيد بر قدرت تفتيش و به نمايش گذاشتن اهميت آن و اثبات اينکه جرائم مرتکبه بر عليه مسيحيت و پاپ تا چه حد سنگين و خطير به شمار مي آيند.
مراسم اعدام در زندگي ملال آور و يکنواخت بسياري از مردم معمولي،واقعه ي هيجان انگيزي به شمار مي رفت.
...از سال1314م،و حدوداً طي پنجاه سال،کم و بيش ده مراسم سوزاندن محکومين در«آراگون»برپا داشتند.يک مورد آن که به سال1360م،در «والنس»اتفاق افتاد هنوز نيز شهرت و معروفيت خود را از دست نداده است به طوري که برخي از مورخين ثبت کرده اند دست کم هشتاد محکوم در آتش انداخته شدند.»(152)

20-پيام پاپ:آتش و خون و مرگ
 

«لورنته»شمار قربانيان دادگاههاي تفتيش عقايد را در خلال سال هاي1480تا1488م به 8/800تن سوخته و 96/496 تن محکوم به مجازات هاي ديگر،و در فاصله ي سال هاي1480تا 1808م،به 31/912سوخته و291/450 تن محکوم به مجازات هاي سنگين تخمين مي زند. ...يک تاريخ نويس کاتوليک تعداد سوخته شدگان بين سالهاي1480و 1504م،را دو هزار تن،و از آن تاريخ تا1758م،را نيز دو هزار تن ديگر مي داند.«ارناندود پولگار»،دبير مخصوص «ايزابل»،تعداد سوختگان پيش از سال 1490،را به دو هزار تن تخمين مي زند.«ثوريتا»،يکي از دبيران دستگاه تفتيش افکار،مي گويد که تنها در سويل چهار هزار تن را به کام آتش افکنده اند.البته در بيشتر شهر ها و حتي نواحي تابع اسپانيا،مانند بالئار،ساردني،سيسيل،هلند،و آمريکا،قربانيان دستگاه تفتيش افکار فراوان بودند.از سال1500م،به بعد،تعداد آنان که طعمه ي آتش مي شدند تقليل يافت.اما هيچ آماري نمي تواند نشان دهد که مردم اسپانيا در آن شبان و روزان در چه ترس و وحشتي سر مي کردند.اشخاص،چه مرد و چه زن،حتي در جرگه ي خانوادگي خويش مراقب و مواظب کلمه به کلمه ي سخنان خود بودند،مبادا سخني انتقادآميز،بر حسب اتفاق،آنها را به يکي از زندان هاي دستگاه تفتيش افکار روان سازد.تفتيش افکار فشاري فکري و ذهني بود که در تاريخ نظير نداشت.»(153)
«در انگلستان،کليساي مسيحي،مخالفان را روي چوب نوک تيزي مي نشاندند تا در بدن آنها فرو رود.اين شيوه ي وحشتناک اعدام در سال 1533ميلادي متوقف شد.اما ماري،دختر«هانري هشتم»آن را دوباره به راه انداخت تا اين که در سال 1676ميلادي بار ديگر متوقف شد.»(154)
«مقامات پرتغالي به خاطر رفتار به شدت غير انسانيشان به هنگام اجراي حکم اعدام زبانزد بودند.محل سوزاندن نزديک کرانه ي رود«تاگوس»در «ليسبون»بود.مقامات عرفي چوبه ي مرگ را به ارتفاع 3/5متر از زمين نصب مي کردند و يک تيرک افقي در بدنه ي آن کار مي گذاشتند.محکوم را از نردبان بالا مي بردند و به آن تيرک زنجير مي کردند.مثله کردن مجرمان،به زندگي ملال انگيز و نامطمئن هيجان مي بخشيد.»(155)
«تاريخدان«ويليام هريس رول»در سال 1852م نامه اي در يافت کرد از دوستي در ارتش ايتاليا که به هنگام گشودن درهاي يک زندان تفتيش عقايد به روي مردم در آنجا حاضر بود.«رول»در کتابش تاريخ تفتيش عقايد بخشي از آن نامه را نقل مي کند:
محکوم را در حوضچه اي از آب آهک فرو مي کردند(ماده اي به شدت خورنده که گوشت قربانيان را در خود حل مي کرد)و به تدريج تا گردن آنها حوضچه را پر مي کردند.آهک به تدريج آنها را احاطه مي کرد يا زنده زنده به دورشان ديوار مي کشيد.اين شکنجه و عذاب،بسيار شديد اما آهسته بود.همين طور که آهک بالا و بالاتر مي آمد،تنفس قربانيان رفته رفته دردناک مي شد و به خاطر عذاب ناشي از تنگي نفس ،به وحشتناک ترين و دردناک ترين شکلي جان مي باختند.گاهي پس از مرگ،سرشان را از بدن جدا مي کردند و به داخل گودهايي که در آهک ايجاد شده بود مي انداختند.»(156)
«دستگاه تفتيش عقايد پاپ کوشيد طي چندين قرن اذهان ميليون ها نفر از مردم را،با چنين روش هايي،کنترل و سرکوب کرده و مسيحيت و کليسا را حفظ کند.شايد صدها هزار نفر از مردم به چنگ اداره ي مقدس پاپ افتادند.اما در نهايت،دستگاه تفتيش عقايد شکست خورد و مسيحيت رو به زوال رفت.
تاريخ نگار رومي«تاکيتوس»،گزارش شگرف از نحوه ي رفتار امپراتور نرون با مسيحيان پس از آتش سوزي بزرگ رم در سال 64 ميلادي بر جا گذاشته است:
آنهارا،در حالي که در پوست حيوانات وحشي کرده بودند،سگ ها تکه پاره مي کردند،يا به صليب مي کشيدند،يا داخل مشعل ها مي کردند تا پس از تاريکي به جاي چراغ روشن کنند.نرون باغ هايش را براي نمايش باشکوه آماره کرد،و نمايش ها را در سيرک(صحنه)به اجرا درآورد،که درآن با جمعيت درآميخت -يا در هئيت يک ارابه ران در ارابه ايستاد.
يک رهبر انقلابي مردم را به شورش عليه دستگاه تفتيش عقايد برمي انگيزد.دستگاه تفتيش عقايد،با وجود هفت قرن شکنجه،قتل،و تلاش براي کنترل افکار،سرانجام شکست خورد.
نوادگان مسيحياني که در مشعل هاي انساني به آتش کشيده شدند،هزار سال بعد با کساني که کليسا را به زير سؤال بردند به همان طريق رفتار کردند.نمايشي که«نرون»بر پا کرد با کار مفتشاني که در تابستان سال1680م براي مردم«مادريد»نمايشي با شکوه قتل عام مسلمانان اندلس را به صحنه آورند هيچ تفاوتي ندارد.
يک نقاشي که نرون در حال نظارت برآزار و شکنجه مسيحيان در روم باستان نشان مي دهد.دستگاه عقايد همواره يادآور اين حقيقت رعب آور است که انسانها در سرتاسر تاريخ براي تحميل عقايد خود بر ديگران به اقدامات ظالمانه متوسل شده اند.»(157)

پي‌نوشت‌ها:
 

142-برگرفته از «تاريخ تمدن ويل دورانت،اصلاح ديني»،صص261-255.
143-«واتيکان(کليساي جهاني کاتوليک)»،مجتبي عبدخدايي،صص 101-100.
144-«تفتيش عقايد»،دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،صص 87-86.
145-«واتيکان(کليساي جهاني کاتوليک)»،مجتبي عبد خدايي،صص 102-100.
146-«تاريخچه ي کشمکش عقل و دين»،توفيق الطويل،علي فتحي لقمان،ص 42.
147-«همزيستي مسالمت آميز در اسلام و حقوق بين الملل»،محمد مهدي کريمي نيا،ص122.
148-«تاريخ دولت اسلامي در اندلس»،محمد عبدا..عنان،عبدالمحمد آيتي،ج5،ص 315.
149-«تاريخ قرون جديد »،آلبرماله،سيد فخر الدين شادماني،صص 108-106.
150-«تفتيش عقايد»دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،ص 93.
151-همان،صص 90-89.
152-«تاريخ تفتيش عقايد»،فرانکو مارتينلي،دکتر ابراهيم صدقياني،صص 17-16.
153-«تاريخ تمدن ويل دورانت،اصلاح ديني»،ص 263.
154-«تاريخچه ي کشمکش عقل و دين»،توفيق الطويل،علي فتحي لقمان،ص 40.
155-«تفتيش عقايد»،دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،ص 91.
156-همان،ص 139.
157-برگرفته از همان،صص 138-136.
منبع:
یزدی، نرگس و امیرلو ،معصومه، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، انتشارات طرح فردا،1388